سیب زردحوا

ساخت وبلاگ

 

سیب چیدم زرد

 

از باغ درنگ  آدم

 

ترش بود وشیرین

 

زرد بود وبراق

 

به عطر وطعم خاتم

 

وقتی که گازم گرفت

 

به هوس دلش

 

حوّا شدم تا بیکران

 

وحوریان بر منبر جوانه های بهشت

 

تکیه داده اند و متبسم اند

 

ومملو ازنظاره ی فوران یک غریزه...

 

اغواگرانه وبسیم ترانه می سرایند

 

به وزن سیب.

 

ازحال بهارکم ندارد

 

خال حوا

 

اوسیب دارد وآدم را

 

وآدم

 

باداشتن یک باغ سیب

 

سرگشته ی نازی است قشنگ

 

می گشاید سرانگشتان  آدم بند دل حوارا

 

مهر می تراود ازلبهای گرم حوا...

 

حوا راعطشی فراگرفته ازناز

 

وآدم مدهوش یک فوج نیاز است

 

که حوا همه ی بهشت درسیب کرد وبه اوداد

 

می بوید آدم سیبی که در دست حوّاست

 

وبهشت به یک باره وجود آدم را پر می کند

 

شامه را می نوازد فواره ی تمنا

 

که در تن حوّا

 

عطرآدم می جوشد

 

وآدم چه خوشبخت است که حوا دارد.....

 

1392/12/8

  حمیدرضا ابراهیم زاده

 

 

تمامی حقوق این اثردرانحصار مولف می باشد

چشم بندی...
ما را در سایت چشم بندی دنبال می کنید

برچسب : زردحوا, نویسنده : ddayeremina5 بازدید : 181 تاريخ : يکشنبه 12 شهريور 1396 ساعت: 23:52