تسبیح

ساخت وبلاگ

تسبیح

یکی از چیزهایی که زیاد دوستش دارم تسبیح است.

تسبیح به هر رنگ و جنسی که باشد و بتوانی در دست جایش بدهی!

اصلا می گویند : یک قبضه تسبیح  گرانقیمت  مثل سندلوس و عقیق و یاقوت و کهربا و یسر و  مروارید و مرجان و شاه مقصود یا همین سنگی های معمولی و یا اصلا ارزانقیمت های چوبی و  پلاستیکی.

جمع دانه های  ازهم گسیخته با یک نخ می شود  یک "قبضه تسبیح" !

" قبضه "را برای اسلحه بکار می برند.

انگارکسی که واحد شمارش تعداد تسبیح  را اختراعش کرد  شان تسبیح  را با اسلحه و سلاح برابر یافت!

روی میزکارم یک قبضه تسبیح پلاستیکی فیروزه ای دارم که هر وقت نگاهم به او می افتد احساس آرامش پیدا می کنم

آن را بر می دارم و سیر  نگاهش می کنم در کف دستم لمسش می کنم وسپس از  بین مشتم  به طرف انگشت اشاره و شست حرکتش می دهم...

نخ تسبیح کار پیشوا و پدر و یا مادر و میانجی و بزرگتر رامی کند همه را درکنارهم نگه می دارد واز فروپاشی  اعضا جلو گیری می کند.

 نخ تسبیح  شرافت و کرامت دارد.

به او آسیب بزنی "لشکر تسبیح" از هم می گسلد.

دانه های تسبیح بخاطر نخ تسبیح "هویت تسبیح "پیدا می کنند.

تسبیح  دور دارد و محدود است و حساب کتابش معلوم است.

وادارت می کند به اینکه دقت کنی چه می گویی!

چیزی جز" ذکر" نمی توانی بگویی.

ذکر همان "یاد کرد و یاد داشت " است.

عنوان ذکر نیز داروست.

دانشمندان  دانش ذکر، آن را دارو می دانند.  دز خاصی را برای مصرف افراد تجویز می کنند.

هر ذکری را به هرکسی نمی دهند و هر تعدادی را برای هر فردی تجویز نمی کنند.

اما تسبیح مثل  "عطر و گلاب و بهار نارنج" است  همین که یک دور "صلوات " می فرستی و یا استغفار می کنی و یا برای نفی خواطر و رفع تشویش و پریشانی یک دور  " لا اله الا الله " می گویی و یا "تسبیحات حضرت زهرا" می گویی آرام می شوی.

گاهی ذهنت مشوش است و برای رفع پریشان به تعدادی " لا اله الا الله " می گویی.

گاهی دلت می خواهد  "صلوات " بفرستی تا آرام شوی.

گاهی دلت می خواهد تا درخواست آمرزش کنی و به تعداد خاصی" استغفار"می کنی.

بیشتر ما درکیف و یا جیب  خود  اسلحه ای حمل می کنیم که شیطان و نفس بد  از آن می ترسد .

تسبیح اسلحه ای است که برای مراقبت از سلامت درونمان طراحی شده است.

فارغ از رنگ و جنس و اندازه  اش، تسبیح را باید دوست داشت.

تسبیحت با تو خو می گیرد. و دلش همیشه برایت تنگ است.

هر دورکه آن را  در دستتان  می چرخانید . انگشت هایتان ولب هایتان  به سمت آنچه که شما را مشوش می کند شلیک می کند. و یا باحضورش شما را آرام می کند.

باید تسبیح داشت. و مسلح بود. و حرمتش را نگه داشت.

بقول بابای من که؛ «اگه لازم شد با انگشت هایت هم تسبیح بزنی حرمتشان را نگه دار».

 

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

7 دی1398

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

چشم بندی...
ما را در سایت چشم بندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddayeremina5 بازدید : 140 تاريخ : پنجشنبه 26 دی 1398 ساعت: 17:51