دینداری سمی

ساخت وبلاگ


شاید سالهاست که ذهن جامعه از افتخار به غلط ها و کجی ها پر شده است.
این‌ پررنگ شدن های نا بهنجار نشانه های عمیقی از ضعف و بیماری و بازی های پنهان و پشت پرده دارد.

وقتی مردمی می خواهند با انحرافات و کجی ها خوش باشند یعنی مسموم و بیمارشده اند.

گروهی که با آسیب زدن به دیگران احساس خوشی وزیرکی دارند وبا توجیه رفتارشان خود را درستکارهم می دانند تا بتوانند دیدگاه دیگران و وجدانشان را مسموم کنند.!
سالهاست که با ضرب المثل های گمراه کننده و سستی زا به آنها می گویند که برای رسیدن به آسایش و آرامش تقلا نکنید. میان بر بزنید و دنبال مفاهیم جدید آسودگی باشید.
کتابهای انگیزشی می نویسند که بگویند غلطهای شماهم زیباست!
 به کلاسها و دوره هایی سوق داده می شوند که بدی ها وکجی ها و خراب بودن راارزشمند می کند!
در این حالت جامعه به لجنزار عفن تبدیل می شود.
باتلاقی که بسیار وهم آلود و خطرناک است.
آنهایی که هنوز هم با وجود انحراف از اصول دم می زنند. به نظر شما چه  تعریفی از اصول وباورها دارند؟
در گذار زمان اصول چه شاخ وبرگهایی در آورده ویااز دست داده است؟
چارچوب هایی برای رفتار زیستی نرخ گذاری و تعریف شده است که عدول و سرپیچی از آن اورا مجرم می کند .
این چارچوبهااز باورهای بنیادین زائیده می شوند.
درحقیقت دینداری ما در پایبندی به اصول و ارزشها و  قوانین است،  آموزه هایی که به باورهای بنیادین ما مبدل شده است
آموزه های راستینی که آن را الهامات وحیانی می دانیم.
باور به این بایدها ونباید ها مرا دیندار معرفی می کند و هویت می بخشد.

بنابراین دیندار ومذهبی کسی است که روشمند زندگی می کند و دین چیزی جز مهارت زندگی  و رفتار زیستی نیست!
باورم به راستگویی و بدی های دروغ، برایم هویت می آورد
اگر از آن خارج شوم متهم به دروغ و خیانت و تجاوز و بی مسئولیتی می شوم.
 اگر باورم به دزدی و دروغ و خیانت و ربا و زنا و ریا دگرگون شد دچار انحراف می شوم.

همه ی این باورها در پایبندی به آن راستی آزمایی می شود.
خطر اینجاست !
راه میان بری بنام کلاه شرعی پیداشده است که در توجیه وآسان سازی انحراف و تخلف ید طولایی دارد
و آن را سواد سیاه و ناملموس می شناسیم.
کلاه شرعی های اهالی مدعی دانایی فقه و دینداری این بلا را برای جامعه درست کرده اند. و مردم را از دین بیزار کرده و فراری داده اند.

زنی زنا می دهد و می گوید که شوهرم نمی تواند مرا ارضا کند.!
 قاضی می گوید خوب طلاق  می گرفتید.
می گوید بنطرت ما باید شناسنامه همو پاره می کردیم تا طلاق اتفاق بیفتد!؟

همینکه به او علاقه و نیاز و عاطفه ای ندارم طلاق است دیگه....
ماازهم جدا شده ایم وقتی طلاق عاطفی و رابطه ای داریم...

آنگاه قاضی به این برداشت می رسد که این کجی وانحراف ریشه در شیوه آموزش و بی تربیتی و بدتربیتی متهم دارد.
وسایر بزه های اجتماعی نیز اینگونه توجیه می شوند.

این طرز فکر و رفتار الان در جامعه فعال است.
مدعی هستند که بر اصول پایبندند و دین هم دارند
ببینید سارقی که در حین ارتکاب بزه می گوید رفتارم دزدی نیست.
پرسید ؛ پس چیه ؟
 می گوید؛ داشتم حقم را ازش می گرفتم!
چون مال و زندگیم را در زیاده خواهی هایش حبس کرده است.
اینها با سهم وام و اعتبار ماها به این ثروت رسیده اند.

و از این دست داستانهای روزمره.

چند سال است که دارم توجیهات را رصد می کنم .

دادگاه ها پر است از متجاوزینی که وکیل گرفتند تا تجاوز و زیادی خواهی و طمع خود را توجیه کرده و حق جلوه بدهند.
 بیایید و ببینید
در پاسخ خیانت ناموسی خیلی راحت می گوید تا موقعی که همو دوست داشتیم پس محرم و زن و شوهر هم هستیم!
بطلان ازدواج در دوست نداشتن است چون شروعش در عشق بود.
اتفاقا راست می گویند.
توجیهات جدید غلط محض نیست؛

بلکه راستی است که با غلط آمیخته شده است تا به مقصد خاصی برسد.
 اینکه در تقلب کارم غلط نیست!
اگر تقلب کردم چون اضطرار گفته است!
چون ماهیت ها عوض شده است.
چرا پیشرفت وتوسعه و نداریم؟
چرا نا امنی است؟
چرا زندگی مردم دچار لغزش و لرزش است.؟
حواستان کجاست زندگی امروز در جامعه ای که بیشتر رفتارهای مدیرانش توجیه و کلاه شرعی است روی توسعه را نخواهد دید.
وقتی فقهایش دین بازی کردند و سیاستمدار شدند و سیاستمدارهایش طراحان ومهندسین اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شدند.
همه لایه های زندگی جامعه را آلوده کرده اند.
واقعا کلاه شرعی چیست؟
یعنی توجیه و راه حلی برای نشان دادن درستی تخلف! و راهی برای برون رفت از هرگز وباید ونباید ها.
همه بدبختی های جامعه فلک زده ما از این جا شروع شده است .
روحیه تبعیض خواهی و فرار از قانون بیماری بسیار خطرناکی است که توجیه گری آن را تقویت وتشدید می کند.
این کلاه شرعی ها بود که خیلی ها بی گناه مجازات شدند و خیلی ها از اعدام و حبس و تنبیه گریختند!
کلاه شرعی هاست که می گوید دروغ بگو دروغت تقیه و  عین مصلحت است.
پلتیک بزن
بگو من "الف" را ندیدم درحالی که الف نادیده گرفته ای  وسعی کردی نگاهش نکنی و واژه ی دیدن را به گواه گرفته ای.
اما حضورش را درک کردی ویقین داری که اینجاست و می گویی ندیدمش....
این رفتارها جامعه را فاسد کرده است.
عمر عاص بودن آدمها در هر کاری باعث شد باورها و اصول، سبک و قابل تخفیف باشد!
قاطعیت را از اصول و قوانین بردارید چیزی برای عرض اندامش نمی ماند....

کف و ژرفای مشکل همینجاست
توجیهات و کلاه شرعی هایی که در همه ی اضلاع و زوایای زندگی ایرانی رسوخ کرده است به او اجازه درستی و صداقت و درستکاری نمی دهد.

گویا فقط زرنگ نماهایی که سواد کلاه شرعی و فهم زبان‌کلاه شرعی دارند حق زندگی دارند!
در چنین بینش وروشی صداقت وسادگی اعتبارش راباخت
پس برای برون رفت از این طرز اندیشه و رفتار باید این مزرعه را شخم بزنیم.

به اموزه های بنیادین و باورهای راستین روی بیاوریم وبه آن پایبند باشیم.
دروغ یک معنا بیشتر ندارد آن هم وقتی که‌ سخن و پدیده ای  حقیقت‌ نداشته باشد.
باید قانون را سفت بست و واشر زد تاچکه‌نکند.
هر وقت قانون شل باشدکلاه شرعی از آن نشت می کند.
سواد کلاه شرعی داشتن در جوامع فلک زده وتوسعه نیافته ثروت و سواد مهمی است وباعث امنیت آنها می شود. ودینداری را مسموم می کند. وباعث از بین رفتن فهم درست دینی می گردد.
دینی که بد استخراج بشود مسمومیت می آورد...
دین مسموم دینی است که شریانهای مهم آن را دچار انحراف و توجیه کرده باشند...

در قرآن بدترین گناهان دین بازی و توجیه است.

زیرا انسان را به شرک و کفر  می کشاند.


والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده

۱۴ خرداد۱۴۰۲

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

چشم بندی...
ما را در سایت چشم بندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddayeremina5 بازدید : 60 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1402 ساعت: 16:04