ادب ارادت

ساخت وبلاگ

ادب ارادت


انسانها برای فرار از تنهایی به چیزهایی پناه می‌برند که با آن بتوانند غربت خود را پنهان و استتار کنند.

گریزگاههایی که زخمهای عمیقشان را مرهم و التیام بخشد.


داشتن دلخوشی، وابستگی به معشوق، حرفه و هنر، دوستان متفاوت، دلبستگی به جمع آوری اشیا و سرپرستی حیوان  گل و گیاه و پناه بردن به افیون. عمده ترین پناهگاههای انسان از غربت درون هستند.


حس متوقعانه‌ی انسان نسبت به جامعه‌ی زیستی‌اش مطالباتی است که احساس امنیت و رفاه و لذتش را ارضا کند.

ما آدمها متوقع هستیم تا در قبال فعالیت هایمان و ابراز احساسات خود بر افراد و خانواده و جامعه پاسخهای معتنابهی و همتراز از آنها برایمان ساطع شود. برای همین دوست داشتن و عشق ورزیدن اگر دوطرفه نباشد منجر به حقارت و بیماری و نقص در فرد و اصل رابطه می گردد. زیرا نتیجه ی هر عملی مستلزم کنش متقابل است تا آن عمل پویا  و زنده محسوب شود. همینطور توقعات سامان یافته ما از خانواده که وظایف فردی ما بصورت هنجارهای متعادل نهادینه می‌شود.


در مورد گرایش به مواد افیونی و سایر وابستگی‌ها باید گفت چون توقع بیمارگونه‌ای با انسداد مسیر تفکر مثبت روبروست. و واقعیات در زیر آوار فرار از حقیقت پنهان می‌شود. بدیهی است که بیمار به تنگناهایی می‌گریزد که از نوع دیگر و معمول آن گریخته است.

جهان بینی معقول می‌گوید: فشارها و ناملایمات و انسدادات و رنجها برای انسانها خلق شدند تا با این ابزار به گنج برسند.


اما در سایر موارد عشق و دلبستگی به اشیا و آمال و آرمانهای دیگر، نیازهای فردی در همان مورد اشباع و اقناع می‌شود. مانند مثال کسی که با شغل خود ازدواج میکند. زیرا همیشه از خلا عاطفی رنج برده است. و این امر مفرّی برای پاک کردن صورت مسئله است. یعنی زندگی فردیش از مسیر طبیعی خود خارج شده است. و با انسداداتی مواجه است که راه برون رفت و پاشنه‌ی آشیلش این مقطع بود.


ما انسانها وقتی در عواطف و احساساتمان آسیب می بینیم و توقعاتمان در این حوزه ی حساس و خطیر برآورده نمی شود به این درد دچار می‌شویم. نوعی سرپوش گذاشتن به  بحران و یا واقعیتی هولناک و فرار از حقیقتی که برایمان گران و گزاف تمام شده است. شاید ساختمان دروغ و فریب از همین جا سازماندهی می‌شود.

بهتر است واقعیات را بپذیریم و خلاها را با جایگزینهای اصلح پر کنیم. و نسبت به عشق و مودت و مهرورزی احساس بی‌نیازی نکنیم. محبت وعشق و مودت چیزی نیست که بتوان آن را از بازار خرید و یا ارزیابی و محاسبه کرد.

زیرا امر قلبی قابل حسابگری نیست و هرگز عاشق برای علت معشوق پرستی‌اش پاسخ معقول نمی‌دهد.

هرگز امر دل قابل واگذاری و ارزیابی با امر عقل نیست. همچنانی که امر وحی و الهام قلبی و فرا زمینی است. امر عشق نیز قلبی و فرازمینی است.عشق تنها نیرویی است که تمام خلاها و ناهمواریها را با حضورش اشباع می کند. دردها و ناملایمات را بر می‌چیند و راسخ و قویم و شادمان می‌تراود و زخمهای کهنه را التیام می بخشد.



با این توضیحآرمانهای فرا زمینی فقط با کلام و سخن قابل بیان هستند.

زیبایی دوست داشتن و اشتیاق فقط با شعر و غزل و موسیقی قابل بیان و تفهیم و تعمیم است. و با ابزار سخن و بیان و موسیقی می‌توان دریافت که زیبایی چیست و چه کسی زیباترست.



با این توصیف زیبایی پنهانی هرگز نیازی به آرایش ندارد.


زیبایی همچون عطر خوشایندی است که تأثیرش را بر ظرف خود و محیط می‌گذارد و دوست داشتنی و جاودانه می‌ماند. از این رو شنیدن واژه‌های مشفقانه و عاشقانه همواره زیباترین و گواراترین لطیفه‌ای است که نیازها و عطش بشر به دوست داشتن و دوست داشته شدن را اقناع کرده است.


ارادت به دلخوشیها و خواستنی‌هایمان ادب پذیرترین رفتار زیستی ماست. احترام به توقع معشوق و عاشق یا همان تمکین هرگز وظیفه‌ای دشوار و گزاف نیست بلکه ادب و هنری است که فرزانگان ارادت صاحبان آن هستند.


ادب ارادت، ادب تسلیم و خوشبینی و کرامت است. ادب ارادت، آداب محبت و ایثار است.


همچنانکه وضو ادب است برای نماز و هم کلامی با ذات جل اعلا. معاشقه نیز ادب است برای لذت وصال حبیب و محبوب و عزت عاشق و معشوق.


ایثار و اشتیاق و خیرخواهی و فداشدن و رنج کشیدن و بلا دیدن برای محبوب همان ادب ارادت است.


 حمید رضا ابراهیم زاده


یازدهم اردیبهشت1392




کلیه حقوق برای مولف محفوظ است.



چشم بندی...
ما را در سایت چشم بندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddayeremina5 بازدید : 151 تاريخ : چهارشنبه 20 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:22