عـــرفـان ســهراب
همواره عرفان با ادب فارسی رابطهای عمیق و موقرانهای دارد و دارای پیشینه بسیار لطیف و پرذوق میباشد . زبان عرفان از آغاز زبان شعر و ادب بوده و چه اینکه سراسر مثنوی مولانا و دیوان شمس مملو از آینهی عرفانی است و حافظ علیهالرحمه همه ذوق خود را برای تجلی اصیل بکار میگیرد .
در عصر حاضر نیز سهراب سپهری در همهی اشعار و آثار خود عرفان را بعنوان سخن رایج خود بر میشمارد و تا به امروز مخاطبین سهراب عمدتاً او را بخاطر رویکرد عرفانیاش پذیرفتند .
عرفان سهراب در نوع خود بسیار غنی و مثال زدنی است ، سهراب شاعر واژههای سبز عرفانی است او که اعماق بصیرت نافذش از حضور و مکاشفه سرچشمه میگیرد و در قلمرو آسمانیها گاه لخت و عریان همچون مولانا واژهها را به لب و دندان مخاطب میساید و گاه آنچنان خود را در شهامت و ایثار غرق میکند گویا کسی جز سهراب نتوانسته است شهامت و ایثار را ترجمه کند . از بهترین نوع مثال برای طرح این گفتمان شعریست که گاه و بیگاه در افواه درخشان مردم میچرخد و لذت بخش است .
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار
کفتری میخورد آب
یا که در بیشه دور سیره ای پر میشوید
یا در آبادی کوزه ای پر میگردد.
در نگرش ظاهر این واژگان جان مخاطب به پدیدهای زیست محیطی سوق داده میشود و انسان را بطبیعت دلخواه و زلال به تفریح و سیاحت میبرد که همواره رویکرد تربیتی دارد که میفرماید : قل سیروا فی الارض فنظرو کیف کان عاقبه ... و مفهوم عاقبت شناسی و فرجام فهمی را به مخاطب غالب میکند.
بعلاوه سهراب در رویکرد عرفانی قضیه آب را همان دانش و امام میپندارد. سهراب در این گرانیگاه نوعی اعتراض برخوانش نصوص و فرق و قرائتهای مختلف از موضوعات دینی و عرفانی را مطرح میکند سهراب بکر بودن حقایق را میطلبد و نه تحریف و انحرافات و آلودگی ها و پژمردگیهای دست ساخته را.
پژمردگی و افسردگی و انحراف حاصل از پلواریزم سهراب را بر میآشوبد و او را ثابت قدم برای مبارزه با خرافات و انحرافات به سوی مبارزه در جبهه حقیقتها میکند .
شاید این آب روان پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی .
بالطبع واژه اندوه دل با طبع نازک شاعر عرفان پژوه و مبارزی همچون سهراب ، او را بر میآشوبد که بگوید : انسانها در مسیر تکامل خویش محتاج به سرچشمههای حقیقی و زلال آب حیات هستند که نص دینی و صریح و راهنمایان منزه از خطا و هوس همان آب خواهند بود . آب در منظر شعرای عارف پیشه و عرفای شاعر پیشه بطور قطع و یقین دانش ازلی و امام و آرامش دانش لدنی است . و اندوه دل قلب با آرامش خدا خواسته و دست ناپاکان جسور به نص حکیم نخورده التیام مییابد . الا بذکر اله تطمئن القلوب ( رعد 28 ).
میفرماید که :
دست درویشی شاید
نان خشکیده فرو برده در آب .
مضامین بلند و استعاره های عمیق و باطنی که سهراب خیال مخاطب را به حقایق اصیل رهنمون میکند تا انسان بتواند در مسیر شدن که همچون گدایان و مستمندانی بدنبال مربی و راهنمای غنی و کاردان میگردند در این ناگاه بینگاه همان چشمه آب زلال بهترین و زلالترین راهنما برای پسرانشان خواهد بود .
زن زیبایی آمد لب رود
آب را گل نکنیم
رودی زیبا دو برابر شده است .
گرچه صنعت و پدیده استعاره ممتاز ادبی در ادبیات کلامی جناب سهراب غوغا میکند. اما این همه راز سهراب نیست بلکه زیبایی های بصری و متنی آن بسیار بینظیر و چشم نواز و گوش نواز است . و رونق این وقار و زیبایی در همه آثار آنمرحوم به چشم مخاطب سرور میبخشد.
زن که خود مظهر زیبایی و اطفاء و لذت بخشی ساحرانه الهی است توأمان با واژه زیبا کنجکاوی و چیزی خاصی را به مخاطب القا میکند که راز این زیبایی چیست. زن زیبا در حقیقت همان انسان مستعد است انسان با سمباده تهذیب و تقوا و عقلانیت زیباست و خواهان بسیاری میطلبد و زن زیبا در ظاهر طالبان بسیاری دارد که مدهوش زیبایی و متانت او هستند . اگر چه زن زیبا مفهوم مجازی در این قطعه داشته باشد ولی در هر دو نگاه زن صاحب جمال و مستعد زیباییهاست . و انسان این زیباییها را در خود پیوند میدهد . و آنچه که بعنوان خلاء در تهیگاه درونی خود دارد بعدها به عقد خود در میآورد . زیرا تهذیب و تزکیه و تربیت اکتسابی است تقوا و دانش در کنار هم آدمی را کامل میکند و نباید حرمت این زیبایی را آشفت . زیرا زیبایی و جمال آسیب پذیر است گل آلود کردن همه دریچههای دانش و زیبایی مسدود کردن زیبایی و تکامل انسان کامل است . نشر و ترویج و جریان دادن دانش و زیبایی ، مسیر زیبایی را گشادهتر میکند .
بالطبع این زلالیت از آن کسانی است که در بالادست ، این زیبایی را مورد توجه قرار دادند و خلقنا با حسن صورکم .
چه گوارا این آب
چه زلال این رود
مردم بالا دست چه صفایی دارند .
البته که مردم بالادست پیام خدا و اولیاء خاص او هستند چون از آب چشمه بقا را دست نخورده و تحریف نشده متنعمند. البته مردم بالادست گاه خود انسانهایی هستند که در کشاکش حقایق صورت پدیدهها را بوجود میآورند چشمههای جوشان ، چشمهای که در درون انسان کامل میجوشد و میتراود بطور قطع ثمرهی تهذیب و پارسایی و تربیت نفس و عزت و صلابت و شادابی و سلامت نفس است .
من ندیدم دهشان
بی گمان پای چیزهاشان جا پای خداست ...
ماهتاب آنجا میکند روشن پهنای کلام ...
در این مقطع سهراب نقطه تلاقی مجاز و استعاره و حقیقت را مشخص میکند و حرف دل خود را باز میکند و رمز و راز را میشکافد و میگوید در همه آثار مهذبین و علمای دانش پژوهان حقیقتجو جا پای خدا دیده میشود . پیامبر شهر دانش است و علی درب دانش . دانش در نگاه پیامبر خدا همان کتاب معجزه الهی است . که پیامبر قرآن را معجزه دین خود میداند زیرا تنها دانش است که میتواند طی قرون متمادی در جان و دل ملت ها نشر یابد و در جریان باشد و پویا و فعال و سازنده بمردم هر عصر خدمترسانی کند .
جاییکه کلام خاموش میماند و سکوت بر انسان غلبه میکند فریاد کائنات بزبان موسیقی با زبان هزار دستان خویش همه ناگفتهها را فاش و عریان بر دایره میاندازد .
بیگمان در ده بالادست چینهها کوتاه است.
افت و تحریف در بالادستیها غلبه ندارد چون محتاج به دزدگیر نیستند و هزار ابزار برای مقابله با انحرافات و خرافات هم لزومی ندارد طبیعت چنین زلالیتی ، فرو شکوه و آسانی و اقبال است .
غنچهای میشکفد ، اهل دل با خبرند . جهان اطلاعات و آزادی مجاری خبری در بین اهالی بالادست . اهالی صفا و سادگی و صمیمیت ، سیال است . همه دانایان حق پژوه خود بخود از ثمره زلالیت خویش باخبر و متنعمند زیرا غنچهها و پدیدههای نو علمی ثمره همان پارساییهای ماقبل اهالی خبر و حقیقتند.
نبی همان خبرگذار است و پیامبر همان پیام رسان و جان انسان با خبر بزرگ میتپد . که میفرماید خبر آمد خبری در راه است .
جان نباشد جز خبر در آزمون هرکه را باشد خبر جانش فزون .... مولانا
چه دهی باید باشد
کوچه باغش پر موسیقی باد
مردمان میر رود آب را میفهمند
گل نکردند مانیز گل نکنیم .
امام شناسی و معرفت دانی اهالی حقیقت پژوهی امری جدی و حیاتی است . آنها از نص و امام برای خود جامه کسب و ریاکاری و برخورداری از تمنیات ندوختهاند . اولیاء خاص خدا دانش و درِ دانش را شناخته اند که نگذارند سانسور و بیخبری و یا قرائتهای شاذ و کاذب در بطن معارف به جریان بیفتد . آنان تا بودهاند خواستهاند تا هیچ اجحافی به حق و مسیر حق وارد نشود و آیندگان را با تفسیر به رأی خودمحورانه خویش منحرف نکردند ما نیز چنین بیاندیشیم و به فهم واقعی حقیقتها کمک کنیم تا دنیای دانش وتحول ،زنده و بالنده بماند ....
حمیــد رضـا ابراهیــم زاده
1389/3/10
کلیه حقوق برای مولف محفوظ است.
strong
برچسب : نویسنده : ddayeremina5 بازدید : 171