دم

ساخت وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

مولانا:

سخن مایه ی حقیقت است وآدمی اسطرلاب حق

جان در پیش این سقف مینا چوخشخاشی است برروی دریا

نگرتامن ازاین خشخاش چندم   سزد گربرسبیل خود بخندم

اضطراب از عمق هستی می جوشد وازآن جایی که تنها انسان است می داند که باید بداند.

همواره مضطرب دلواپس ازجهل خویش است

واین اضطراب برجانش می توفد که این دایره ی مینا درکجاست؟

زین دایره ی مینا خونین جگرم می ده    تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

صدباد صبااینجا با سلسله می رقصند   این است حریف ای دل تا باد  بپیمایی

 

از حضرت محبت آمده است که

ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضو لها لعله یصیبکم نفحه منها فلا تشقون بعدها ابدا

(رسول خدا/ سیوطی .جامع الصغیر ج1ص95)

اگر  آدم  «دم» برکوه می تافت چشمه های خون ازآن سرازیرمی شد

وقتی  دم برجان آدم انسان می تابد غیر ازخون جگر چه خواهد بود

-          ملک الشعرای بهار  چه نیک گفت:

امان از این عشق فغان از این عشق   که غیر خون جگر ندارد

-          حافظ شیرین سخن پاازین فراترنهاد فرمود

 

خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد. به آب دیده و خون جگر طهارت کرد

 

«دم » درمیان هزاران لحظه ی عادی گم   وناشناس است وباید آن را جست ومثل بارش باران دربارش دم تر وتازه شد

شب قدر یکی ازاین دم هاست که ارزش ان ازهزارماه یا83 سال بیشتراست

وماادراک مالیله القدر

بنده‌ی‌ عشقِ مسیحا دم آن دلدارم 

 که به یُمن قدمش، هستی‌‌ من دود نمود

 

83 سه سال یک عمر بلند ومطلوب است

به اندازه یک عمر به دنبال گشمده ی دم بودن  می ارزد

شاه نعمت الله ولی گفت:

عاشقانه گر بیابی جام جم

 همدم او باش چون ما دم به دم

 جام جم شادی جم یکدم بنوش

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 کرد عیسی مرده را زنده به دَم

 

آن دم ما بود آن دم از قدم

 از دم عیسی اگر یابی دمی

 

دم به دم در دم به دم در دم به دم

 گر دمی با همدمی باشی به هم

 

لذتی یابی ز همدم دم به دم

 بشنو آن دم را غنیمت می شمار

 

دمه به دم در دم به دم در دم به دم

 دمبدم دم می زند رند از ندم

 

تا چرا همدم نشد با جام جم

 تو غنیمت دان دمی گر یافتی

 

دم به دم در دم به دم در دم به دم

 تا کی آخر از وجود و از عدم

 وز خیالات محال بیش و کم

 این و آن بگذار و می گو دم به دم

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 

بی نوایانیم در ملک عدم

 وز نوای بی نوائی محتشم

 

همدم جامیم و با ساقی حریف

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 

رو فنا شو از وجود و از عدم

 تا حجاب تو نماند بیش و کم

 

با موحد گر دمی همدم شوی

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 

ماضی و مستقبل ای صاحب کرم

 از کرم بگذار ایشان را به هم

 

حالیا با حال خوش یک دم برآ

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 

یکدمی گر بار یابی در حرم

 باش محرم تا که باشی محترم

 

گر دمی محرم شوی با محرمی

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 

نعمت الله است در عالم علم

 واقفست او از حدوث و از قدم

 

دم بدم گوید که ای همدم بگو

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 

همدم جامیم و با همدم به هم

 این چنین همدم که دیده دم به دم

 

یار همدم گرد می یابی چو ما

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 

 

حرف و صوت وگفت را برهم زنم

تا که بی این هرسه با تو دم زنم  - نیما یوشیج

من که بودم؟!

اولم سرگردانی

آخرم افسانه

گارسیا مارکز میگوید:

دروغ در هنر وادبیات خطرناک تراز دروغ در زندگی روزانه است

ان الذئب یاکل الئب ویاکل بعضنا ببعضنا عیانا...

 

 امام صدر فرمود:

انسان به جایی می رسد که به حقانیت راه خود پی می برد

 

حمیدرضاابراهیم زاده

25اذر1378

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد

چشم بندی...
ما را در سایت چشم بندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddayeremina5 بازدید : 147 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 16:27