آتشی در دل دریا خون کرد

ساخت وبلاگ

دیروز حالم گرفته بود ، رفتم دریا

برای من دریا منبع انرژی های آبی و آرام است.

قدم زدن کنار ساحل در روز سرد بهمن که آفتاب پا به پای تو باشد زیبا ولذت بخش است.

قدم زدن روی کلاچین ها1 و گریز از هجوم ناگاه موج به ساحل، موج زدگی شیرینی را به من منتقل می کند.

چشم در چشم دریا ، روی ماسه های ساحل یادگاری نوشتن و آرزو کردن را دوست دارم.

گاهی وقت ها از تهوع دریا می شود دریافت که دریای به این بزرگی چیزی را برای بلعیدن وپنهان کردن ندارد.

کنار ساحل چیزی شبیه قیر پیدا کردم.

 

 

قبلا هم می دیدم که لابه لای  کلاچین ها جسمی شبیه سنگهای سیاه و  براق پیدا می شوند.

گمانم قیر نباشد ولی ساختارش شبیه قیر یا نفت خام منجمد باشد.

انگار در دل و جان دریا آتشی بزرگ نهفته است.

دراین حال و هوا غروب  ساحل جای ماندن نیست .

با شعله های غروب به باغ برگشتم .

به رسم همیشگی ام غروبها کنار آتشی می نشینم و قصه ی روزم را با او نجوا می کنم.

 این روزها از پوست پرتقال هایی که روی بخاری  خشک می کنم ،آتش درست می کنم .

در میان اجاق وسط باغ بوته ی آتش را کاشتم .

آتش بسیار خوشبو و مرغوبی داشت.

نارنج وکتری بر روی آتش ، حس و حال همان هوسی را دارد که از ازل با من همراه بوده است.

 

آتش

پوست پرتقال به سرعت باور نکردنی آتش می گیرد و شعله اش به رنگ سبز و آبی و صورتی و نارنجی می شود . بعد جسدش سیاه می شود. و بعد خاکستر سفیدی را به عنوان آخرین بازمانده ی آتش و پرتقال به تو هدیه می دهد.

هرگز خاکستر میوه ی آتش نیست.!

من در خلقت آتش مانده ام!

آتش حتی روی زغال را هم سفید می کند!

آتش درد، آتش عشق، آتش مهر،آتش تربیت همین کار را با آدم می کند!

ماهیت وهویت را دگرگون می کند.

گرما و حرارت دل زمین،  ساختار سنگ ها را اینگونه زیبا می کند.

دوست داشتن آتش از کودکی در دلم شعله می کشید.

هرگز از آتش  نترسیدم و نرنجیدم.

 بارها سوختم و از دوستی با او لباسهایم را ناقص و سوراخ کردم.

 بارها موهایم ناقص شد و خودم نیز برشته شدم  ولی از آتش دل نکندم...

 از دوریش ملول و غمین می شوم.

بوی دود و عودش را سود و جود می دانم. از گزش و آزارش نمی رنجم.

و همین می تواند یک نشانه باشد برای من!

یک راهنما و یک نشانه !

اذ رءا نارا فقال لاهله امکثو انی آنست نارا لعلی آتیکم منها بقبس او اجد علی النار هدی.(سوره طه 10)

"هنگامی که موسی آتشی دید به همراهش گفت شما درنگ کنید که من آتشی یافتم  شاید شعله ای از آن برایتان بیاورم و یا بر سر آتش راهنمایی بیابم!"

 آنچه مرا مجذوب خود کرده و وجودم را در حرارتش ذوب و ممزوج نمود روح آتش است. که بسیار سخی و قاطع است.

همواره آتش با گرما و روشنی همراه است و همیشه نار ، نور دارد.

ولو لم تمسسه نار. نور علی نور . یهدی الله لنوره من یشاء . و یضرب الله الامثال للناس !

آتشی که جان و هویت و ماهیت بسیاری از موجودات از اوست و از خود نور دارد.

و نور همه چیز آفرینش و دنیا و گیتی است و سرچشمه ی شناخت و درک وفهم همه ی حواس است.

نور اسم خداست.

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ   مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ   الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ   الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ   نُورٌ عَلَى  نُورٍ  یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ   وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ   وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ. (نور 35)

چه رازهای شگفت و  مهمی دارد این نار و نور؟!

 حمیدرضا ابراهیم زاده. بابلسر

هشتم بهمن1398

 

1- کلاچین: به زبان مازندرانی همان صدف است.

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

چشم بندی...
ما را در سایت چشم بندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddayeremina5 بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1402 ساعت: 2:45